معنی ذخیره و اندوخته

حل جدول

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

اندوخته نیروی ذخیره

احتیاط


اندوخته

احتیاطی، کنز، محجوز، اِدّخاری

لغت نامه دهخدا

اندوخته

اندوخته. [اَ ت َ / ت ِ] (ن مف) گردکرده و جمعکرده. (مؤید الفضلاء). حاصل شده و یافته شده و کسب شده و بدست آورده شده. (ناظم الاطباء). الفغده. الفنجیده. نهاده. برنهاده. (یادداشت مؤلف). جمعشده. فراهم آمده. || پس اندازشده. ذخیره شده. (فرهنگ فارسی معین):
دادش بده و فغانش بشنو
کاندوخته جز فغان ندیده ست.
خاقانی.
وه که بیکبارپراکنده شد
آنچه بعمری شد اندوخته.
سعدی.
- دانش اندوخته، دانش آموخته. دانا:
جهاندیده و دانش اندوخته
سفرکرده و صحبت آموخته.
(بوستان).
|| دوباره درست شده. تجدیدشده. مجدداً کامل شده. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ) محصول. || فایده و سود و نفع و منفعت. || گنجینه و خزانه. (ناظم الاطباء). || ذخیره. پس انداز. مال گردکرده. (یادداشت مؤلف). || در اصطلاح بانکی، پولی است که در بانکها برای احتیاط ذخیره میشود. (فرهنگ فارسی معین).

مترادف و متضاد زبان فارسی

اندوخته

پس‌انداز، تدارک، توشه، تهیه، ذخیره

فرهنگ فارسی هوشیار

اندوخته

(اسم) جمع شده فراهم آمده، پس انداز شده ذخیره شده، دوباره درست شده تجدید شده مجددا کامل شده، (اسم) پولی است که در بانکها برای احتیاط ذخیره میشود.

فرهنگ عمید

اندوخته

ذخیره، پس‌اندازشده،
(بانکداری) پولی که در شرکت‌ها یا بانک‌ها برای احتیاط ذخیره می‌کنند، رزرو،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ذخیره

اندوخته

کلمات بیگانه به فارسی

ذخیره

اندوخته

فرهنگ معین

اندوخته

جمع شده، پس انداز شده. [خوانش: (اَ تِ) (ص مف.)]

معادل ابجد

ذخیره و اندوخته

2587

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری